ناصر مشفق
«اردوهای راهیان نور دارد شروع میشود.»
این خبر را که میشنوی، اندکی درنگ کن!
به یاد آن گامی باش که وقتی کاروان شما در منطقه متوقف میشود بر زمین میگذاریاش؛ آن اولین گام. بیندیش که بر کدامین خاک قدم میگذاری؟ نکند اینجا وادی مقدسی باشد و... امان از لحظة غفلت.
?
به رنگ خاک خیره شو! گویی استخوان بدن انسان را پودر کرده و بر آن پاشیدهاند و راستی مگر نشنیدهای که بمبها و خمپارهها و تانکها و آرپیجیهای سپاه خصم با بدن رزمندگان سپاه اسلام چه کرده است؟ اگر با چشم دل بنگری، شاید ذراتی از چشمان محمد ابراهیم همت را نیز بیابی. میگویند: او نیز بیسر، راهی محضر حضرت حق شد... یا حسین شهید!
?
کمی بیشتر خیره شو! آیا رنگ خاک را ...؟ شک نکن! درست دیدهای. سرخ است؛ همچون خون. مگر نشنیدهای که پیکر صدها شهید و جانباز، در این مناطق بر زمین افتادهاند؟ راستی آن خونها کجاست؟ سرنوشت اولین قطرهاش مشخص است: همة گناهان شهید را پاک ساخته و او را شایستة نشستن بر بال ملائک میکند و راهی ملکوت اعلی و دار قرب الاهی.
?
اینجا وادی عشق است. کمی به اطراف بنگر! آیا هنوز اثری از آن قبرها که رزمندگان خدا برای راز و نیاز شبانهشان و اتصالشان به حضرت حق کنده بودند، میبینی و زمین را نمناک؟ بهراستی آن اشکها بر کدامین خاک ریخته شدهاند؟
?
اگر با چشم دل بنگری، این خاک، قطعهای از بهشت است بر روی زمین و اگر راستش را بخواهی، با پای دل باید در این وادی قدم زد... «فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی.» کفش دنیا بکن و از اسارتش بیرون رو که اینجا وادی مقدس عشق است و دنیا نیز به قدر کفش پینه شدهای نمیارزد.
?
چون فرود آمدی، اندیشه کن ... در حال مردانی که روزی شاید در همین جا که امروز تو قدم میزنی، گام برداشتهاند! مردانی ... «کزبر الحدید»، دلاورانی که ایمان محکم و گامهای استوارشان لرزه بر قلدران جهان ترس و ظلمت میانداخت. آنانکه چون مرتضی آوینی جهاد را اینگونه میدیدند: «آیا میتوان جهان را در کف جهال و فساق و قدارهبندها رها کرد و دم بر نیاورد؟ اگر نه، همة ما در برابر اقامة عدل مسئول هستیم و کربلا زخمی بی التیام بر سینة همه بشریت است.»
جز این است که آنان شب و روز در تلاشی خستگی ناپذیر، برای رضای خدا در مقابل دشمنان انقلاب و برای نیل به آرمانهای جهانی اسلام مبارزه کردند و ... این مبارزه هنوز جاری است... کل ارض کربلا.
?
و این شاید سخن گویای تربتی باشد که طوطیای چشم ملکوتیان و عرشنشینان است: «کربلا هنوز جاری است.»
ستون اخبار این شماره خالی است؛ اما نه اینکه خبری نباشد، نه؛ از قضا، ماههای بهمن و اسفند، از آن جهت که در آنها عملیاتهای زیادی صورت گرفته، پر است از اخبار یادوارههای شهدا که هر شهر و منطقهای برای خودش برگزار میکند. مثلاً چند تا از یادوارههای شهدای کربلای پنج را در همین تهران یا قم، خودمان شرکت کردهایم. یا خبرهای بسیار دیگر، مثل این خبر که دکتر احمدی نژاد، وقتی آمد قم، سرزده رفت منزل یک خانوادة شهید که در وضعیت نامناسبی زندگی میکردند و دستور پیگیری و رسیدگی داد. از این دست خبرها و خبرهای اردوهای راهیان نور، که کم کم در حال تدارک این سفر معنویاند، دور و برمان پر است.
خبرنگار افتخاری شهدا باشید و اخبار یادوارهها، گرامیداشتها، مراسمهای مربوط به خانوادههای شهدا، اردوهای راهیان نور، یا اخبار دیگری را که به گونهای مربوط به شهدا میشود، برای ما بفرستید.
ستون اخبار ما، دست شما؛ خودتان تکمیلش کنید.
یا علی
کلمات کلیدی: